نی نی علی کوچولونی نی علی کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

علی روشنی کلبه ما

علی طلا در دوسالگی

سلام خاله جون چند بار برای تولدت پست گذاشتم ولی موقع عکس گذاشتن هنگ میکرد سیستم و باید بی خیال میشدم.الان هم نمیدونم بلاخره میتونم این پست رو ارسال کنم یا نه! خوشگل خاله جون امسال دوتا تولد جدا داشته یکی خونه مادرجون و یکی خونه مامان حاجی عاشق تولد و شمع فوت کردنه تلود تلود تلوده با گوشی خیلی بازی میکنی و ترک این عادتت برامون سخت شده. تو اتاق خودت میخوابی شبا تنهایی افررررررررررین! همیشه تو ماشین هم تنهایی پشت میشینی افرررررررررررین! ماشین بازی با دادا شمارو ساعتها سرگرم میکنه. کنجکاو شدی و در مورد همه چی سوال میپرسی:این شیه؟ باغ هاپو رو دوست داری و اگه برید باغ باباحاج...
16 بهمن 1393

بامبالو

سلااااااااااااااااااااااام شازده پسر علی بلا میگه بامبالو یعنی گامبالو نیست که خودش تپلیه  فکر میکنه همه مثل خودشن. اینقده  عاشورا و دسته روی رو گل پسر تاثیر داشته و بچه حسینی شده که نگو.تا مدتها هروقت میخوان برن بیرون میگفت :بریم حشین. تو خونه هم هر وقت خونه مادرجون باشه با دادا حسین حسین میکنن. به زنجیرش هم میگه حشین.حشینم کو؟ حشینم رو بده میخوام حسین حسین کنم.اولا بلد نبود زنجیر زدن اما بعد چند روز تمرین کنار داداشی خوب یاد گرفته و تنهایی عزاداری میکنه. خونه ی مادرجون که هنوز هر روز مراسمه .چند روز اول فقط زنجیززنی بود ولی بعداز چند روز با وسیله هایی مثل در دیگ کاسه ی بزرگ دیگ و بطری نوشابه ط...
30 آبان 1393

بابا حاجی و مامان حاجی

سلاااااااااااااااااااااام شازده طلا خاله جونم چشمت روشن باباحاجی و مامان حاجی ت از سفر حج برگشتن و کلی خوش بحالته.کلی سوغات و هدیه میگیری و این روزا خوش بحالته.ایشالله که همیشه همه چیزای خوب برای تو وخانواده تون باشه عزززززززززییییییییییییزم. این پسر بلا اینقدر شیرین زبونی هاش خوشمزه ست که ادم دلش میخواد بخورتش.هووووووووووووووم. علی جون بلا هرکی رو میبینه اول سلام میکنه و میگه:دلاااااااااااااام وقتی با پدربزرگش با تلفن صحبت میکرده میگفت بابا حاجی دلام. یه دست لباس خوشگل خریده وقتی خاله جونش رو دید میگه:تی تی!میگم: خاله جون تی تی خریدی؟میگه:اله(اره) عکسای خوشگل خوشگل دست مامانیه .فعلا این عکسای کم ک...
25 مهر 1393

علی جون بزرگ میشود

سلام خاله جونم قربوووووونت برم که اینقده خوردنی شدی که نگو!!!!!! اینقدر شیرین حرف میزنی.از بس صحبت کردنت با مزه است اذیتت میکنیمم که بعضی کلمه هارو تکرار کنی.مثلا نکن رو نتن تلفظ میکنی. میگی بشینم؟ بابا دششویی(بابا رفت دستشویی) دادا توپ بازی انور(انگور) علیه اب باشیه(اب بازی) ال له(اره)علی ارمیارو دوست داری ؟ال له علی بگو عزیز:عشیش بوخورم؟ میگی:گوبه دادا بوخور دوخ بده مامانی بهت میگه :علی برو گوشیم رو بیار.میری و برمیگردی میگی :نیشت هاپو خورد. همسایه مادرجون اینا اسمش خدیجه است ما سید خدیجه خاله صداش میزنیم .دیروز داشتی میرفتی اونجا پرسیدم د...
2 مهر 1393

علی بلا در تابستان ۹۳

سلااااااااااااااااااااام جوجه طلایی ما خاله جونم کلا پستایی که من گذاشتم بیشتر از مامانی تنبلته!چون من عااااااشق خواهرزاده ی نازم هستم هرچند وقت یکبار میام و شیرین کاری هاتو  مینویسم مامانی میگه چندتا عکس علی که رو دیوار داره علی یکی یکی نشون میده و میگه:این علیه.این علیه .اینم علیه(یعنی ۳ تا عکس علی رو دیواره) -عاااااااااااااشق اب بازی هستی تا بابانقی میره حموم تو هم حوله تو میاری و میگی :حمام اب بازی! تو حموم هم اگه با بابایی بری ارومی و بابایی اروم اروم سرو صورتتو میشوره ولی اگه با مامانی بری موقع شستن سر و صورت گریه و بی قراری شروع میشه. -از بس ناقلایی میری گلای مامانی که رو پله هاست رو میکنی میگیر...
22 مرداد 1393

دادا

سلام بر دادای مهربون دادا میگه :خا جون زوره(به هوای ارمیا که میگه خاله جون زهره علی هم به مامانش میگه خاجون زوره.) علی جون مهربون از بس پسر گل و صبوریه اگه جایی از بدنش اسیب ببینه خیلی بزرگانه برخورد میکنه و فقط با گفتن بو شد سعی میکنه مامانی بفهمه که چی شده حتی اگه پاش بریده شده باشه و خون هم اومده باشه فقط یه گریه کوچولو میکنه و اصلا شلوغ کاری نمیکنه.ازبس این پسر فهمیده س! علی میگه : -داغ -بده -بیی(بریم) -توپ -ابه -بییم هن(بریم ماشین) -بو شد -بوس -افش(کفش) -نمیخوااااااااااااام -مم. به به(غذا) -اند(قند) ...
2 تير 1393