نی نی علی کوچولونی نی علی کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

علی روشنی کلبه ما

علی بلا در تابستان ۹۳

1393/5/22 22:28
نویسنده : مامان زهره
240 بازدید
اشتراک گذاری

سلااااااااااااااااااااام جوجه طلایی ما

خاله جونم کلا پستایی که من گذاشتم بیشتر از مامانی تنبلته!چون من عااااااشق خواهرزاده ی نازم هستم هرچند وقت یکبار میام و شیرین کاری هاتو  مینویسم

مامانی میگه چندتا عکس علی که رو دیوار داره علی یکی یکی نشون میده و میگه:این علیه.این علیه .اینم علیه(یعنی ۳ تا عکس علی رو دیواره)

-عاااااااااااااشق اب بازی هستی تا بابانقی میره حموم تو هم حوله تو میاری و میگی :حمام اب بازی! تو حموم هم اگه با بابایی بری ارومی و بابایی اروم اروم سرو صورتتو میشوره ولی اگه با مامانی بری موقع شستن سر و صورت گریه و بی قراری شروع میشه.

-از بس ناقلایی میری گلای مامانی که رو پله هاست رو میکنی میگیری و میاری به مامان میدی و میگی :مامانی بگیر.(مامانی هم از این دست گلت عصبانی میشه و پشت دستت رو میزنه و دعوات میکنه)

-موتور سواری و هن رو خیلی دوست داری تا پدجون از سرکار میاد خونه میگی:بییم هن.

-ازبس هم کنجکاو تشریف داری چند بار شیر بنیزین موتور پدرجون رو باز کردی و تو این کمبود بنزین کلی بنزین رو هدر دادی!

تو ارمیا که اصلا با هم نمیسازین.هرچی ارمیا داره و یا میخواد تو سریع میگی من میخوااااااااااام.هر چیزی که میخریم باید مثل هم باشه وگرنه گیس و گیس کشی میشه.یه مورد از دعواهای همیشگی تون که خیلی شبیه موش و گربه ست مثلا تو داری راه خودتو میری و سر راه ارمیارو میبینی تخ محکم میزنیش .این اغاز یه بزن بزن دوباره ست که هیچ کدومتون کم نمیارید و کوتاه نمیایین.البته این شکلی شو ارمیا هم انجام میده همیشه شروع کننده تو نیستی.گاهی اوقات کشمکش شما برای مابزرگترا خنده داره!سر هیچ و پوچ بهم میپرین.

-از مرغ و جوجه و گربه و حیوانات اهلی از این دست که تو باغ پدربزرگت هم هست اصلا نمیترسی و با دست میگیری شون و یا انگشتت رو میکنی تو چشم شون!یا با اب میافتی به جونشون و خیس میکنی حیوونای طفلکی رو.

-یه روز بودین باغ تو همینطور تنهایی میرفتی بیرون و غیبت میزد و مامانی همش دنبالت بود .یه لحظه دید که سر و صدای علی نمیاد و نیست.دنبالت که گشت پشت خونه توی باغ پیدات کرده که تو یه چاله ی کوچک و گلی زمین خوردی و داشتی اروم اروم گریه میکردی.

-اش خیلی دوست داری هروقت غذا اش باشه کلی میخوری و تپه ت میاد بالا.برات مهم نیست که شکمت سیره یا نه به اش نه نمیگی.نوش جونت خاله جونم!

-تعطیلات عید فطر رفته بودین رامسر اون طرفا !کلی کیف کردی .تله کابین سوار شدی .رفتی کاخ شاه رو دیدی.مهمتر از همه اب بازی کنلار دریا که از اب بیرون نمیاومدی.با بابایی و مامانی ساعتها میرفتی اب تنی.میگفتی یه دو سه بمب(برخورد موج به تنت ).روزی که برگشینن خونه جمعه مامانی حوصله ش نمیگرفت برات غذا درست کنه .تو هم لج کرده بودی که اش میخووووووووووواااااااااااااااام.

-موهای سرت بلند شده خوشجل تر شدی و موهای سرت رنگش مثل خوشه های گندمه.مامانی دیده موهات میره تو چشمت .گرفته با قیچی فقط جلوشو کوتاه کرده .قیافه ت مثل بچگی های خودش شده که هر چند وقت یه بار مادرجون مخصوصا موقع جشن و عروسی ها قیچی رو میگرفت و میافتاد رو موهای مامانی و فقط جلوش رو کوتاه میکرده و قیافه ی بچه رو زشت میکرده میرفته!

این هم چند تا از کارای جالب انگیزت.عکسات به دستم رسید حتما میزارم اینجا.بازهم این مامانی تنبل حتی عکسارو نمیریزه تو لب تاپ بهم بده.!

           

بعد نوشت:

علی تپه کو؟با دست میزنی رو شکمت و اونجا رو نشون میدی.

-سرسره بازی خیلی دوست داری میگی بریم بالا بالا.چندباری که رفتیم میروون فقط داشتی بالا بالا بازی میکردی.اصلا نمیومدی بشینی.یه بار هم که رفتیم جایی نشستیم که نزدیک وسیله بازی نبود.از دور وقتی دیدی شون گفتی :تااااااااب!بییم تاب بالا بالا!تو خونه هم از روی مبل سر میخوری همیشه.

-مامانی برات کارت صدافرین خریده.اکثرشو بلدی و خیلی دوست داری شون.

-هر وقت تو مای بیبی (خیلی ببخشید)پی پی میکنی فوری میگی :جیش جیشه.یعنی بریمم بشوریم.معمولا قبل اینکه کارتو انجام بدی همیشه به مامانی میگی جیش .که مامانی پوشکتو در میاره و تو دستشویی کارتو انجام میدی.اما ادارتو نمیتونی کنترل کنی.اول میزنی بعد میگی.

هندونه هم میگی.تا صحبتش بشه میری از توو تشپزخونه با کلی زحمت میاری برامون.

پسندها (1)

نظرات (0)