نی نی علی کوچولونی نی علی کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

علی روشنی کلبه ما

زمینی شدن فرشته 2

1391/11/25 23:19
نویسنده : مامان زهره
225 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم

روز دوم در بیمارستان که به احتمال زیاد مرخص میشدین و می اومدیم خونه.اون روز قرار شد من پیش مامانی بمونم.ساعت 8 رفتم بیمارستان تا برم بالا پیش مامانی شد9/5.اخه نگهبان خیلی سختگیر بود و نمیزاشت بریم بالا.تا اینکه مامانی تماس گرفت و اجازه دادن من برم.

پزشک موزادان قرار بود برای ویزیت بیاد تازه مامانی بهت شیر داده بود و خوابیده بودی.گفتن که پوشک نی نی ها رو باز کنید و اماده باشید.من تا پوشک رو باز کردم دیدم وااااااااااای اقا خرابکاری کرده.اقای دکتر عموزاد هم دیگه اومده بود پیشمون و نوبت ما شده بود.اجازه گرفتم تا تمیزت کنم.جالب اینجاست که ارمیا هم همین کار رو وقتی نی نی بود کرده بود.اقای دکتر هم چند تا سوال اولیه از مامانی پرسید کارم تقربا تموم شده بود.بعد معاینه دکتر گفتن بچه ای کاملا سالم و بدون مشکل.تو همین وقت بود که رو دست اقای دکتر جیش زدی.وای چه کار بدی!تند تند به اقای دکتر دستمال دادم و کلی عذرخواهی کردم.البته دکتر خیلی اقای فهمیده ای بودن!

دکتر مامانی هم برای ویزیت اومدن و گفتن که مرخصی.تا پرونده بره پایین ساعت 12.12/5 شده بود که بابایی اومد و ماهم حاضر شدیم که بریم خونه.وقتی تو سالن بودیم عمو مهدی باهام تماس گرفت و گفت که داره برف میباره.وقتی رفتیم پایین دیدیم بله چه برفی هم بود.استثنایی!تا حالا من یکی که ندیده بودم اینجا همچین برفی بیاد.خیلی قشنگ بود.

وقتی رسیدیم خونه ی مادرجون برف همچنان ادامه داشت.اسپند دود شد برای قدوم مبارک گل پسر زیبا.بعد نهار کلی برف رو زمین نشسته بود.من و خاله جون نرگس همینطور میرفتیم بیرون و لذت میبردیم.از بس در رو باز بسته میکردیم مادرجون دعوامون میکرد که بچه سرما میخوره!

ارمیا نمیزاره بقیه رو بنویسم باشه بعدا کامل میکنم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)